ادله منکرین اصل شفاعت
ادله منکرین اصل شفاعت
کسانی که منکر اصل شفاعتند نیز به ادلهای تمسک کردهاند و در مقابل علمای شیعه نیز به این اشکالات پاسخ گفتهاند:
- شفاعت موجب جرأت بر گناه میشود
در نظر عدهای، اعتقاد به شفاعت موجب جرأت بر گناه در افراد شده و روح سرکشی را در گناهکاران و مجرمان زنده میکند؛ لذا اعتقاد به آن، با روح شریعت اسلامی و سایر شرایع سازگاری ندارد!در مقابل گفته شده است اولاً اگر چنین باشد، «توبه» که بخشایش گناهان را در پی دارد نیز مایه تشویق به انجام دوباره گناه خواهد بود. در حالی که توبه یکی از باورهای اصیل اسلامی و مورد اتفاق مسلمانان است.
ثانیاً: وعده شفاعت در صورتی مستلزم تمرّد و عصیانگری است که شامل همه مجرمان با تمام صفات و ویژگیها شود، ولی اگر این امور مبهم و نامعین شد که وعده شفاعت در مورد چه گناهانی و کدام گناهکار و در چه وقتی از قیامت است، هیچکس نمیداند که آیا مشمول شفاعت میشود یا خیر، و لذا موجب تشویق بر انجام گناه نخواهد شد.
بین خدا و انسان نیازی به واسطه نیست
برخی نیز اشکال کردهاند خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر و از هر کس به مخلوقش مهربانتر است، پس چرا سراغ غیر او رفته و درخواستی داشته باشیم.
برخی پاسخ دادهاند: درست است که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است، ولی حکمت خلقت انسان بر روی زمین اقتضا داشته به جای اینکه مستقیما با بشر صحبت کند رسولانش را برای ارشاد و هدایت مردم بفرستد و باز همین حکمت اقتضا داشته جایگاه این رسولان و هدایت کنندگان را در نظر مردم بالا برد تا امر هدایت کاملتر انجام گیرد و در نتیجه به ایشان عصمت از خطا و گناه اعطا فرمود تا بشر با خاطری جمع از آنها تبعیت کند و به ایشان مقاماتی در ظاهر اعطا فرمود تا مقام والای این حجتهای الهی در نظر مردم هرچه بیشتر روشن شود و دلهای مردم رو به سوی ایشان آورد.
خداوند در قرآن با بیان مواردی از مردم خواست تا برای خواستههایشان این افراد را واسطه کنند تا بهتر به نتیجه مقصود برسند همان گونه که برادران حضرت یوسف، پدر را واسطه کردند تا از خدا برایشان استغفار کند[یادداشت ۶] یا دعا و استغفار پیامبر خاتم را برای افراد مؤثرتر از دعا و استغفار خودشان معرفی فرمود[یادداشت ۷] و مردم زمان حضرت عیسی برای شفای بیماران و رفع گرفتاریهایشان به حجت الهی آن زمان مراجعه میکردند.[یادداشت ۸] چنانچه واسطه قرار دادن افراد با وجود نزدیکی خداوند به انسان غلط بود بایستی خداوند آنان را در قرآن توبیخ مینمود نه اینکه آن را به عنوان راه پسندیده و مقبولی به مردم معرفی فرماید.
مجازات گنهکار عدل است یا شفاعت
سومین اشکالی که شده است، اینکه شفاعت سبب رفع عقاب میشود و مرتفع شدن عقاب یا عدل است یا ظلم؛ اگر عدل باشد پس اصل عقاب از جانب خدای سبحان ظلم است و اگر ظلم است و وجود عقاب عدل است، پس شفاعت شافعان و اقدام آنان برای رفع عقاب، ظلم است.
در مقابل جواب داده شده است که رفع عقاب ممکن است «فضل» باشد و هیچ یک از دو عنوان «ظلم» و «عدل» بر آن صدق نکند. به بیان دیگر رفع عقاب فضل است و بالاتر از عدل. خدای سبحان براساس عدل خود برای تبهکاران عذاب معین کرده است، اما رفع عقاب به واسطه شفاعت، فضل و احسان است. خدای سبحان به بندگان خود آموخت که عادل باشید، و امر کرد که تلاش کنید به مرحله بالاتر از عدالت که مرحله احسان است برسید: إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ نحل/۹۰ و نیز به بندگان خود آموخت که اگر کسی به شما بدی کرد میتوانید بر اساس عدل، به همان اندازه به او کیفر دهید، ولی اگر بر اساس صبر و احسان از او بگذرید بهتر است
- امینی
- مهر 8, 1398
- 120 بازدید