مهمترین اشکالات وهابیت
مهمترین اشکالات وهابیت
مهمترین اشکالاتی که وهابیان علیه شفاعت مطرح کردهاند:
- شرک
طلب شفاعت از شفیع به منزله خواندن غیر خداست و این شرک در عبادت است، زیرا خداوند متعال میفرماید:فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً ؛ «سوره جن/۱۸» با خدا هیچکس را نخوانید.
پاسخ: این اشکال ناشی از تصور غلط وهابیان در باب معنای توحید و مفهوم شرک است. با تحلیل مفهوم شرک و توحید، به روشنی میتوان دریافت که خواندن غیر خدا به خودی خود مستلزم شرک نیست و حتی حرام هم نیست چرا که شرک ورزیدن در جایی است که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت و مستقل دیدن چیزی وجود داشته باشد و شیعیان هرگز برای امامان خود یا موجود دیگری جز خدای متعال چنین ویژگیهایی قائل نیستند.
اگر شفاعت شرک میبود، در قرآن و سنت، حرام محسوب میگشت. هرگاه شفاعت کردن برای پیامبر(ص) و دیگر شفیعان در قیامت حق و مشروع باشد، طلب شفاعت از آنان نیز حق و مشروع خواهد بود.
درخواست دعا از دیگران به اتفاق همه مسلمانان امر جایزی است، مثل اینکه از کسی درخواست کنیم: «اُدعُ لی»، بنابراین درخواست شفاعت از کسی که از طرف خداوند اجازه شفاعت دارد، به این نحو که به او گفته شود: «إشْفَع لی عِندَ اللّهِ» نیز مشروع و جایز خواهد بود.
خداوند به جهت عفو و آمرزش گناهان، مردم را دعوت میکند که از پیامبر(ص) بخواهند تا برای آنان استغفار نماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً » (نساء: ۶۴) و اگر هنگامی که به خود ستم کردند نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.
بعضی خواستهاند این آیه را اینگونه توجیه کنند: آنان شخص پیامبر را آزار داده و بایستی از او طلب حلالیت میکردند، ولی با دقت در خود آیه نادرستی این حرف روشن میشود: اگر بحث گذشتن پیامبر از حق خود مطرح بود بایستی از لفظ «وَ غَفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ: پیامبر آنان را بخشید» استفاده میشد در حالیکه در آیه «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ : پیامبر برایشان درخواست مغفرت کرد» آمده است.
از طرفی آیه مورد استدلال وهابیان (همراه خدا هیچکس را نخوانید) نهی از معیت است یعنی کسی را همشأن و همرتبه و هم عرض خدا ندانید. مخاطب آیۀ مورد نظر مشرکانی هستند که با نظر استقلالی به واسطهها مینگریستند. از طرفی اگر درخواست از غیر خدا شرک است فرقی بین زمان حیات و ممات افراد وجود ندارد و در زمان حیات هم نباید پیامبر یا کس دیگری را بخوانیم.
در روایات صحیح اهل سنت داریم: تِرمِذی از انس بن مالک نقل کرده که از پیامبر خواست تا در قیامت او را شفاعت کند. سَأَلْتُ النَّبِی(ص) أَنْ یشْفَعَ لِی یوْمَ القِیامَةِ، فَقَالَ: «أَنَا فَاعِلٌ» قَالَ: قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَأَینَ أَطْلُبُک؟ قَالَ: «اطْلُبْنِی أَوَّلَ مَا تَطْلُبُنِی عَلَی الصِّرَاطِ». من از پیامبر درخواست کردم که برای من در روز قیامت شفاعت کند. حضرت فرمود: من انجام خواهم داد. عرض کردم: کجا به دنبال شما باشم؟ فرمود: ابتدا در کنار صراط.
- اختصاص شفاعت به خداوند
قرآن کریم شفاعت را حقّ ویژه خداوند دانسته است: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً : بگو شفاعت تنها از آنِ خداوند است زمر/۴۴». بنابر این باید شفاعت را فقط از خداوند درخواست کرد.
پاسخ: شفاعت از آن جهت که نوعی تأثیرگذاری در هستی است، از مظاهر و جلوههای ربوبیت خداوند است و بدین جهت به او اختصاص دارد، ولی این مطلب با اعتقاد به حق شفاعت برای پیامبران و صالحان منافات ندارد، زیرا خداوند، خود به ایشان اذن شفاعت داده است، همانطور که در سایر امور هم هیچ چیز اثری ندارد مگر خداوند به آن اذن تأثیر داده باشد. خداوند در قرآن میفرماید: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً : تمام قدرتها از آن خداوند است بقره/۱۶۵»، این آیه به این معناست که همه قدرتها در عالم هستی از آن خداست و بقیه موجودات به اذن و مشیت او و به میزانی که خداوند به آنها قدرت دهد صاحب «قدرت» میشوند و بعد از اینکه خدا به مخلوقی قدرت داد میتوان از او درخواست کمک کرد. آیۀ «لِلّٰهِ اَلشَّفٰاعَةُ جَمِیعاً » هم به این معناست که همه شفاعتها از آن خداست و اگر خدا مصلحت دید و به مخلوقی اذن شفاعت داد میتوان از آن مخلوق درخواست کرد از اذنی که خدا به او داده در حق این فرد استفاده کند.
تشابه با کار مشرکان
در قرآن کریم، خداوند مشرکانِ عصر رسالت را به این دلیل که از غیر خدا طلب شفاعت میکردند مشرک دانسته است: وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ«یونس/۱۸»؛ «آنان به جای خدا چیزهایی را میپرستیدند که به آنها هیچ سود و زیانی نمیرساند و میگویند که این بتها شفیع ما نزد خدا هستند.
پاسخ: در اینکه مشرکان عصر رسالت برای بتها و معبودهای خود مقام شفاعت قائل بودند تردیدی نیست، ولی آنچه در این آیه آمده این است که آنان هم بتها را عبادت میکردند و هم برای آنان مقام شفاعت قائل بودند، و اعتقاد به شفاعت همراه با عبادت آنها سبب مذمّت آنان شده است.
مشرکان حقّ شفاعت بیقید و شرط و بیدلیلی برای بتها قائل بودند که خداوند چنین مقامی را به آنان نداده بود و از طرفی معتقد به الوهیت آنها بوده و عبادتشان میکردند، ولی اگر اعتقاد به مقام شفاعت در حق کسی باشد که خداوند برای او این حقّ را قرار داده و به کار گرفتن آن نیز به اذن خدا باشد (لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضیٰ انبیا/۲۸) دیگر چنین اشکالی وارد نیست. از طرف دیگر هیچ مسلمانی برای شفیعان مقام الوهیت قائل نیست تا آنها را عبادت کند و کارش شبیه مشرکان آیه مورد بحث باشد.
روشن است که صرف احترام و بزرگداشت و بوسیدن ضریح بدون اعتقاد به خدایی و الوهیت عبادت حساب نمیشود و الا احترام و بوسیدن حجرالاسود، جلد قرآن یا دست والدین هم باید عبادت آنها باشد.
نکته دیگر اینکه بتهایی که از سنگ و چوب ساخته شده بودند از سوی حق تعالی اذنی در رساندن نفع یا ضرر نداشتند و این ادعای بتپرستان بود که برای این سنگ و چوبها تأثیر قائل بودند و این با تأثیری که در شفاعت شفیعان به اذن خداوند وجود دارد کاملا متفاوت است.[یادداشت ۳]
در این آیه خداوند به بتپرستان میفرماید «شما برای بتها مقاماتی قائلید که من به آنها ندادهام، آیا با این کار میخواهید به خدا از چیزی خبر دهید (تأثیر بتها) که از آن خبر ندارد؟» و این مطلب با درخواست شفاعت از اولیاء الهی بیگانه است.
در آخر اینکه در این آیه اصلا صحبتی از درخواشت شفاعت به میان نیامده، بلکه سخن بر سر اعتقاد به شفاعت بتهاست. «یقُولُونَ هٰؤُلاٰءِ شُفَعٰاؤُنٰا عِنْدَ اَللّٰهِ و نگفته است: «یقُولوُنَ اِشْفَعُوا لَنا عِنْدَ اللّهِ». بنابراین اگر استدلال وهابیان به این آیه درست باشد، باید گفت اعتقاد به شفاعت به طور مطلق شرک است و این مطلب، خود وهابیان را هم شامل میشود، چرا که آنها هم اصل شفاعت را قبول دارند.
- روایات نفی درخواست شفاعت از افراد
از امام علی (علیهالسلام) نقل شده که فرمود:
بدان، همانا کسی که خزائن آسمانها و زمین به دست اوست به تو اجازه داده که او را بخوانی و برخود تکلیف کرده که تو را اجابت کند، و فرمان داده تا از او بخواهی تا عطایت کند و از تو خواسته که از او درخواست رحمت کنی تا تو را بیامرزد، و بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا مانع از تو گردد، و تو را مجبور نکرده تا به نزد کسی بروی که شفیع تو نزد او گردد.
پاسخ: اوّلاً: مسأله شفاعت از جمله مسائلی است که اتفاق امّت اسلامی حتی وهابیان بر ثبوت آن است و قرآن و روایات نیز بر آن اشاره دارند؛ خداوند متعال میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ »؛ «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟» (بقره: ۲۵۵)
بخاری به سندش از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که فرمود: به من پنج چیز داده شده که به هیچکس قبل از من داده نشده است… و به من شفاعت داده شده است….
جمله: «وَلَمْ یلْجِئْکَ إلی مَنْ یشْفَعُ لَکَ إلَیهِ »؛ اشاره به این نکته دارد که کارها و عنایات خداوند به بندگانش همانند مردم نیست که چون افرادی را نمیشناسند به کسانی رجوع میکنند تا آنان را معرفی کرده و به خواسته خود برسند، زیرا خداوند، عالم به اسرار و خفیات است و همه انسانها و حاجاتشان را بیواسطه میشناسد؛ بلکه اگر به اسباب ارجاع میدهد به جهت حکمت او و اقتضای قانون نظام علّی و معلولی و اسباب و مسببات در عالم طبیعت و معنویات است.
خداوند متعال انسان را مجبور نکرده تا به سراغ شفیع برود؛ زیرا شفیع آن وقتی اضطراری است که دسترسی به شخص اصلی به جهت بخل یا جهل او به استحقاق طلبکننده ممکن نیست، در حالی که از ناحیه خداوند متعال بخل و منعی نیست، بر خلاف باور بعضی مسیحیان و مشرکان که معتقدند باید بین انسان و خدا واسطهای باشد.
- درخواست شفاعت از درگذشتگان؟
وهابیها میگویند در خواست شفاعت از شافعان پس از فوت شفیع جایز نیست چون شرک است و میت صدای ما را نمیشنود.
پاسخ: اگر عملی شرک باشد، هم در آخرت شرک است و هم در دنیا و فرقی با هم نخواهند داشت. گذشته از این، وفات مربوط به جسم است، اما روح زنده است و شنیدن درخواست دعا و شفاعت و اجابت آن مربوط به روح است نه بدن. در بحث حیات برزخی به تفصیل به اثبات حیات روحانی در برزخ پرداخته شده است.
احادیث بسیاری از اهل سنت در مورد صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) و سلام دادن به او پس از رحلت آن حضرت از راه دور یا نزدیک وارد شده است و تصریح شده که پیامبر این سلامها و درودها را میشنود و به آنها پاسخ میگوید.
- حق شفاعت دارند ما حق طلب از آنان نداریم
محمّد بن عبدالوهاب میگوید:
اگر کسی بگوید: به پیامبر(ص) حق شفاعت داده شد و من از او درخواست میکنم چیزی را که خداوند به او داده است. جواب آن است که خداوند به او حق شفاعت داده ولی تو را از خواستن از او نهی کرده است و فرموده: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً : با خدا کسی را نخوانید)…
پاسخ: آیه ارتباطی به نهی از طلب شفاعت ندارد و مربوط به مشرکانی است که برای خدا شریک مستقل قرار داده و آنها را میپرستیدند و از آنها حاجتشان را درخواست میکردند، و لذا نمیتوان اینگونه آیات را بر موحّدان تطبیق نمود.
ثانیاً: همانطور که قبلا اشاره شد مقصود این آیه و امثال آن که با کلمه «مع» آمده، دلالت بر این مطلب است که هرگز نباید موجودی را همشأن و در عرض خداوند متعال قرار دهد، ولی اگر اعتقاد داشته باشد خدا به آن واسطه، اذن در انجام کاری داده باشد، چنین اعتقادی نه تنها شرک نیست بلکه در راستای توحید میباشد، همانگونه که حضرت عیسی(ع) در قرآن، شفا دادن بیماران، زنده کردن مردگان و حتی خلق پرنده از گِل را به خود نسبت میدهد و آن را منوط به اذن الهی معرفی میکند.
- امینی
- مهر 8, 1398
- 128 بازدید