اقسام تفسیر3
اقسام تفسیر3
- تفسیر عصری
شیوهای نو در ارائۀ مباحث جهان بینی و اعتقادی و احکام است که مفسر با توجه به آگاهیهایی که کسب کرده و نیازهایی که در عصر خود درک نموده است، پیام قرآن را شرح میدهد. در ارائۀ مطالب به مسألۀ شرایط روحی مخاطبان و پرسشهایی که آنان دارند توجه میکند و از این روی، مطالب خود را مناسب و سازگار با دانشهای نوین ارائه میدهد و همواره برای عقاید و اخلاقیات در جستجوی لباس نو و استدلال مناسب است.مفسر عصری ضمن پاسخ گویی به شبهات و اشکالات عصر، همواره نظریات پیشین را مورد بررسی قرار میدهد وعقایدی را که قابل دفاع نمیداند یا موهوم میداند کنار میزند.گرایش به تفسیر عصری آنگاه آشکار شد که گروهی از پژوهشگران قرآنی و تفسیرپژوهان متوجه این امر شدند که در چند دهۀ اخیر تفسیر به شکلی چشمگیر نو شده و مباحث جدید اجتماعی و علمی به تفسیر قرآن راه یافته که در گذشته سابقه نداشته است.
- تفسیر تاریخی
از تفسیر تاریخی دو حرکت متفاوت برداشت میشود. برخی از مفسران، فعالیت تفسیری خود را بر مسائل تاریخی و بیان حوادث و وقایع و تفسیر و تحلیل تاریخ ملتها و عوامل تعالی و تکامل و سقوط و انحطاط متمرکز میکنند.در گذشتههای دور این دسته از تفاسیر در شکل محدود عمدتاً بر محور نقل قصههای قرآن میچرخید و افرادی چون ثعالبی نیشابوری (۳۵۰ – ۴۲۹ق) در تفسیر الکشف و البیان و ابوالفتوح رازی (میان سالهای ۴۸۰ – ۵۳۵) در تفسیر روض الجنان و مانند آنها را به خود مشغول کرده بود. البته این دسته از تفاسیر به شدت آلوده به نقل اسرائیلیات هستند و از روایات جعلی استفاده کردهاند.برداشتی دیگر از تفاسیر تاریخی، تفسیرهایی است که با گرایش تاریخی به تبیین و توضیح واژهها، کلمات و پیامهای قرآن میپردازند. در روند تفسیر پابه پای نزول وحی، حوادث مربوط به آیات را پیگیری میکنند و در نزول هر آیه و سوره به دنبال شناخت اسباب وشأن نزول و دیگر حوادث، معرفت احکام همچون آگاهی از موقعیت، فرهنگ، عقاید و آداب و رسوم مردمی هستند که قرآن در خطاب به آنان سخن گفته است. به همین دلیل، تفسیر این گروه عمدتاً به ترتیب نزول نگارش یافته است.از جهات دیگری که در این دسته از تفاسیر مشاهده میشود، بررسی تاریخی واژهها، نوع استعمال، بررسی ریشۀ کلمات و سیر تطور دلالت کلام و همچنین بررسی مثلها، تشبیهات و استعارات قرآن است.نمونۀ این تفاسیر، تفسیر الحدیث محمد عزّة دروزه (۱۳۰۵ – ۱۴۰۴ق)، بیان المعانی عبدالقادر ملاحویش آل غازی (زنده در ۱۳۸۴ق) و پا به پای وحی مهندس بازرگان (۱۲۸۶ – ۱۳۷۳ش) است که همگی به ترتیب نزول قرآن نگارش یافته، صبغه و تأکید آنان بر مسائل تاریخی در فهم قرآن است.
- تفسیر فقهی
در اين گرايش تفسيرى، مفسر، آيات الاحكام يعنى آيات بيانگر احكام شرعى متعلق به اعمال مكلفان را تفسير و تبيين مى كند. تفسير فقهى در ميان ديگر گرايش هاى تفسير قرآن، اهميت و ضرورت ويژه اى دارد، زيرا قرآن كريم از ديدگاه همه مذاهب اسلامى مهمترين منبع تشريع احكام و قوانين اسلامى است و اعتبار و حجيت سنت كه عمده احكام شرعى از آن استنباط و استخراج مىشود نيز به قرآن باز مىگردد.
برخى از تفاسير فقهى شيعه عبارت اند از:
- فقه القرآن اثر قطب الدین راوندی (م. ۵۷۳ق)؛
- كنز العرفان فى فقه القرآن اثر فاضل مقداد سيورى (م. ۸۲۶ق)؛
- زبدة البيان اثر مقدس اردبیلی (م. ۹۹۳ق)؛
- مسالك الافهام الى آيات الاحكام اثر فاضل جواد الكاظمى (م. ۹۶۰ق).
- تفسیر فلسفی
گرایشی از تفسیر است که معلومات فلسفی و قواعد عقلانی بعضی مکتبهای معروف فلاسفۀ اسلامی را در تفسیر قرآن راه میدهدو برای ادراک مقاصد اساسی قرآن از مظاهر وجود و خالق هستی سخن میگوید و اصول علم فلسفی را در زمینۀ مبدأ و معاد (آغازشناسی هستی و فرجام شناسی) و مسائل مختلف و حقایق جهان مورد بحث و تطبیق قرار میدهد.نمونۀ تفسیر مکتب مشائی، تفسیر سوره توحید، فلق، ناس و برخی مباحث فلسفی دینی ابوعلی سینا (م ۴۲۸ق) است.نمونۀ تفسیر اشراقی، در آثار شهاب الدین یحیی سهرودی، شیخ اشراق (۵۴۹ – ۵۸۷ق) به ویژه در کتاب تلویحات قابل جستجو است.و سرانجام نمونۀ تفسیر مکتب حکمت متعالیه را در تفسیر القرآن العظیم ملاصدرا و مفاتیح الغیب او و نیز تفاسیر شاگردان این مکتب میتوان پی جویی کرد.تفاوت این سه مکتب مبنایی است، اما آن چه جامع نگرش و روش آنهاست، همان طرح آرای فلسفی و قواعد عقلانی در زمینۀ مسائل عام و کلی هستی و مظاهر آن در تطبیق با آیات قرآنی است.
- تفسیر کلامی
در گرايش كلامى، مفسر از آيات قرآن براى دفاع از باورهاى مذهبى خويش يا پاسخ به شبهات مخالفان استفاده مى كند و در اين راه از استدلال هاى عقلى و كلامى نيز بهره مى گيرد. تفسير كلامى از شاخه هاى تفسير عقلى و اجتهادى است.
- تفسیر عرفانی
تفسیر عرفانى بر اين مبنا استوار است كه قرآن افزون بر ظواهر داراى بواطنى است كه از راه تصور يا از طريق كشف و شهود عرفانى مىتوان به آن دست يافت. مفسران و قرآن پژوهان در تعريف اين روش تفسيرى ديدگاه يكسانى ندارند.عارف در تفسير عرفانى بر مبناى تعاليم عرفانى يا ذوق وجدانى حاصل از شهود باطنى به تأويل ظواهر آيات قرآن مىپردازد. وجه تمايز اين نوع تفسير از ديگر روش هاى تفسيرى يكى به كار بردن «زبان اشارت» و مصطلحات ويژهاى است كه تجربه عرفانى آن را اقتضا مىكند و ديگرى منبع قرار دادن كشف و شهود است كه در ساير روشهاى تفسيرى اين منبع جايگاهى ندارد.
- تفسیر ادبی
یکی از گونههای تفسیر، گرایش به مباحث ادبی و تأکید بر واژگان شناسی و پژوهشهای لفظی برای کشف معانی قرآن است. این پژوهشها با به کار گیری علوم ادبی همچون صرف، نحو، لغت و علم بلاغت انجام میگیرد.تفسیر ادبی، در حقیقت گام نخست برای درک و دریافت کلام عربی است. از آنجا که قرآن با زبان عربی سخن گفته است، بنا بر این باید قواعد آن را شناخت.گروهی از مفسران همواره گرایش و شیوۀ تفسیری آنان مبتنی بر مباحث ادبی بوده است. به عنوان نمونه ابوحیان اندلسی (۶۵۴ – ۷۴۵ق)، از ادیبان مشهور، تفسیر ادبی مهم و گستردهای نگاشته است. از دیگر مفسران صاحب این گرایش، زمخشری (م ۵۳۸ق) صاحب تفسیر کشاف، و طبرسی(م ۵۴۳ق) صاحب تفسیر مجمع البیان و جوامع الجامع است. نمونهای دیگر از این تفسیر را میتوان در روش واژگان شناسی و تفسیر بلاغی دید.البته گرایشی دیگر را نیز در تفسیر تفسیر ادبی میگویند، و آن این که با نثر و بیان ادبی و پردازشهای هنری به نکات تربیتی هدایتی قرآن توجه بشود. مانند تفسیر فی ظلال القرآن از سید قطب.
- تفسیر رمزی
تفسیر رمزی کهگاه از آن به تفسیر باطنی تعبیر میشود، یکی از گرایشهای تفسیری است که اساس و مبنای درک مقاصد قرآن را بر مطالبی بیرون از قرآن میداند و آیات قرآن را رمز آن و اشاره به آن میداند، بدون آن که لفظ و قواعد ادبی و ظاهر کلمات بر آن معانی دلالت داشته باشند و یا شاهدی متقن بر آن سخن از قرینۀ کلام یافت شود.این روش معمولاً برای تأیید مبانی اعتقادی و زیربنای فکریِ مذهبی خاص استفاده میشود و تحت عنوان تفسیر معارف عرضه میشود که خارج از ظواهر لفظی است و مفسرانش معتقدند قرآن در این قسمتها رازگویی کرده است.باید بین این نوع گرایش رمزی با تفسیر اشاری و تفسیر عرفانی فرق بگذاریم، زیرا در تفسیر رمزی اولاً سابقۀ تأویلی پیش از اسلام هم وجود دارد و ثانیاً رموز و اشارات تأویلی بیش از آن که مبتنی بر کلام باشد، مبتنی بر آموزش از معلم است و دارای سنت و ناموس است.آشکارترین نمونههای این تفسیر را در باطنیگری اسماعیلیه میتوان دید. گروهی از اینان منکر ظواهر قرآن و شرع بوده، نسبت باطن به ظاهر را همچون نسبت مغز به پوست دانستهاند.
- امینی
- مهر 14, 1398
- 29 بازدید